arsamarsam، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

آرسام عشق مامان آرزو و بابا مازیار

ای جونـــــــــــــــــم

ای جونم  قدمات رو چشام بیا و مهمونم شو گرمی خونم شو ببین پریشونه دلم  بیا و آرومم کن ای جونم میخوام عطر تنت بپیچه تو خونم تو که نیستی یه سرگردونه دیونمممممم ای جونم بیا که داغونم ای جونم  عمرم  نفسم  عشقم  تویی همه کسم  آی که چه خوشحالم   تو رو دارم  ایییییی جونم ای جونم دلیل بودنم   عشقم    مثل خون تو تنم   آی که چه خوشحالم تو رو دارمممم ایییی جونم ای جونم  خزونم بی تو ابره پر بارونم   بیا که قدر بودنتو میدونم تو میدونی اگه بگی که میمونی،  منو به هرچی میخوام میرسونیییییییی ، تو که جونی ،بیا بگو که میمونی اییییییییی جو...
16 فروردين 1393

با یاد او

سلام بهاری من به جوجه 23 هفته و4روزه ای که تو دلمه و من منتظرشم. آبان ماه سال 92 برای بار دوم فهمیدم دارم مادر میشم.یه کنجد فسقلی شروع کرد با هورمونهای من بازی کردن. چقدر حالت هام با آدرینا فرق داشت.سر آدرینا من فرز و آروم بودم ویار نداشتم و جز عفونت کلیه که واسه سرما خوردگی بود و یکم گوش درد مشکل دیگه نداشتم. اما سر این کنجد در 3 ماه اول مدام حالم بد بود غروبها دلم میگرفت و همش بغض داشتم نسبتا هم سنگین تر و بد ویار تر شدم. تو تودلم بودی که رفتیم عروسی آناهیتا و امیر خیلی هم رقصیدم اما با ترس و لرز. کم کم بزرگر شدی .آدرینا میاد شکممو میبوسه و میگه من خواهریشم. از روزی که فهمیدم باردارم یه دل سیر دخترمو بغل نکردم.دخت...
7 فروردين 1393
1